نصفه نیمه

حدود چهار ساله به خودم نگفتم ایول مریم خیلی خوب بودی!
ذوق نکردم برای خودم...تو هیچی انتظار خودمو برآورده نکردم.الان پر از ترسم...تو شروع هر کاری میدونم اون چیزی که میخوام نمیشه و نصفه نیمه رها میشه یا به سختی تموم میشه
تو نوشتن هم حتی اینجور شدم...حوصله ندارم مثل چندسال قبل اتقاقات رو با جزییات بنویسم و تحلیل کنم
یک ماه دیگه باید برگردم خونه و هیچ برنامه ای ندارم که چجور زندگی کنم و میخوام چیکار کنم...راه زیاده ولی کی میره
میم کاف ۴ ۶
ابوالفضل ...
اون دوران هم شروع می‌شه و باهاش اخت می‌گیری...
فقط آماده باش براش

دارم سعی میکنم خودم رو باهاش وفق بدم و آماده بشم براش

دُچـــار ..
من یک سال و نیمش رو رفتم تازه
منم یک سال و نیمه به خودم نگفتم ایول..

نذار بیشتر بشه...

حسن مجیدیان
سلام
فرموده اند از چیزی که میترسی خودت رو بنداز توش...
بیفتید تو نوشتن...
تو زندگی....

سلام

درسته و منم تقریبا دارم همینکارو میکنم 
ممنونم

فاطمه سلطانی
منم داشتم از این احساسات. خیلی بده. سعی کن اراده کنی و کارایی تعریف کنی برای خودت که بهت روحیه بده

اوهوم

باید همینکارو کنم

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان