۲ مرداد

سلام

امروز بیشترش رو تو راه بودم.تو کل روز حس میکردم کف پام زخم شده و شکافتع شده و کلی درد داشتم.رسیدم خونه دیدم پف کرده برا همین انقدر درد داشتم و اذیت بودم.

امروز رفتم به استادم گفتم نمره ای که میخوای بدی رو بهم بده امروز که باز من یه روز گیر نمره این درس نشم.قبول نکرد و میگف باید هفته بعد هم باز بیای گزارش کارا رو تحویل بدی منم گفتم خب اون دختره که از من عقبتره باز میاد و بهش میدم برات بیاره جوابش این بود که ایشونم تموم شده آزمایشاشون نمیشه که تنها بیان! همین آدم حرف از عدالت و دین و ایمان هم میزد! عدالته من اون همه راه میومدم برا یک ساعت و اون خانوم از خونشون میومدن و در نهایت با منت با من برخورد میکنه که یه جلسه رو بهم بخشیده! البته که اون دختره، دخترِ دوست همکارشه. دلم غصه داره از این استادم.استاد که نیست کارشناسه و من فقط سه واحد فاصله دارم باهاش! حتی یادمه ترمای اول میومد سر کلاسای ما گوش میداد و جزوه مینوشت و الان شده استاد آزمایشگاه ما!

دوست ندارم از یکی انقد عصبی و حرصی باشم که هستم فعلا!

لحظه های آخر ۲۲بودنمه.هضم گذشتن این همه زمان یکم سخته ولی دیگه باید باهاش کنار بیام کم کم.

۲۲ پر از تغییر و عملی کردن بعضیاش بود.به هیچی درباره آینده فک نکردم و سعی کردم فقط در لحظه خوشحال باشم و الان وقتش رسیده یکم متعادل کنم خودم و وقتم رو

همینا.

میم کاف ۰ ۶
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان