توهم زلزله بعد از زلزله!

زنداییم ساعت 15:06دیروز این پیاما رو تو گروه خانوادگی گذاشت:

زلزله اومددددد
بزنین بیرون
ننه میگه وعلی
من نفهمیدم



پیامای داییم چند ساعت بعدش:

علت زلزله بعد ظهری که طیبه گفت ...
گوشی مادرم رو ویبره بود .زیر بالشت بوده ..یهو گوشی زنگ میخوره .مادرم خواب بوده داد میزنه زلزله.طیبه هم الفرار.

ماجراهایی داریم با زلزله!!!تو خوابگاه که موتور خونه روشن میشه همه میریزن بیرون!!!
میم کاف ۳ ۲

پاییز بهاریست که عاشق شده است

11ساعت و نیم بودن با یه دوست و هدیه گرفتن و هدیه دادن!!!

در ذهن نیافرینمت، می میرم

از وهم اگر نچینمت، می میرم

ای عادت چشم های بی حوصله ام!

یک روز اگر نبینمت، می میرم

شهرِ کتابِ اینجا!جمعه سوم آذر ماه سال 1396 ساعت حدود 12:30ظهر

+جهت اینکه یادم بمونه نوشتمش!

هدیه

میم کاف ۲

نوشتهای قدیمی!

امشب ده پونزده تا از نوشتهای آبان و آذر پارسالمو خوندم...
چقدر دوسشون داشتم
چقد وبم بنظرم قشنگ بوده
چقد راحت همه چیو مینوشتم
دوست دارم دوباره مث اون موقع راحت و ازاد بنویسم...
نوشتن خیلی میتونه کمک کنه...
میم کاف ۴ ۳

صبح پنجشنبه خود را چگونه آغاز کردید؟

من و خواهرم و و دو تا از خالهام یه گروه داریم که با هم حرف میزنیم

امروز هر دو تا خاله ام خونمون دعوتن برا ناهار و مث همیشه خاله س برا صبحانه هم دعوته

خاله س: دارم میام

چای آماده کن تا میام

خاله ر: منم دارم کارام میکنم بچه ها بیدار بشن بیام


سرم پایین بود و باز صدای افتادن یه قطره رو تخت

میرم تو خیال و تصور میکنم منم اونجام...محمد دوتا ماشین و دفتر نقاشی آورده با خودش...تبلتش رو هم ازش گرفتن احتمالا...با دوچرخش میاد و هی دلش میخاد بره تو خیابون بازی کنه....خاله س تو یه ظرف مستطیلی خوراکی و تنقلات آورده
من قول میدم عصر برا بچها کیک درست کنم و بعد میبینم باز شکرمون تموم شده و به خاله ر میگم شکر میاری تا با کمک بچها کیک درست کنم؟
تو آشپزخونه آفتاب میزنه و ما اونجا نشستیم و لقمه هامونو میشمریم که چاق نشیم و خاهرم مسخرمون میکنه


من دلم میخواد باز پاییز و زمستون رو خونه خودمون باشم....

میم کاف ۴ ۲

خوابگاه دختران:))

امشب واقعا میترسم!!!
خوابگاه سوت و کور و غمگین و خلوته!

حتی اتاق بغلی که هر شب تا صب فیلم میدیدن و سرو صدا میکردن امشب ساکتن و خابیدن انگار!!!

و من میترسم
میم کاف ۳ ۲

خیال خام

فکر میکردم حالم بهتره و حوصلم برای درس اومده سرجاش....ولی خبری نیست

پر از ترسم...ترس از مشروط شدن دوباره و بعد دردسرهای اخراج که چند ماه فقط فرصت دارم ازش جلوگیری کنم...
من میترسم و حوصله درس هم ندارم....
احساس ضعف میکنم....خیلی خیلی شدید
روزای اول که این ترم اومدم دانشگاه و خوابگاه...خودم باروم نمیشد که از حرف زدن هم میترسیدم و الان شاید فقط یکمی بهتر شدم و ت خوابگاه مجبور شدم ارتباط بگیرم....
من موفقیت رو یادم رفته
یادم رفته کامل و تمام باشم....چند ساله همیشه ناقص بودم...هیچ چیز کاملی نداشتم و هیچ کار مفیدی نکردم....
گریه کاری دوا نمیکنه دختر....یک دنیا اشک دارم
من اشتباهاتم رو قبول دارم ولی تکرار اشتباهاتم....
از این دختر ترسو بیزارم...از اینکه بهش عادت کردم....به خوب نبودن عادت کردم...به بد بودن
دوست دارم با صدای بلند گریه کنم و این بغضو تمومش کنم
من کی شدم این آدم...خودمو نمیشناسم...این ادم ناموفق بی زبون که توان انجام هیچ کاری نداره رو نمیشناسم
این ادم راحت طلب که دنبال راهای اسونه رو نمیشناسم
من ادم سختی بودم...من دنبال سختترین راه بودم....یادمه دبیر شیمی دوم دبیرستان بهم میگف تو لقمه رو مستقیم نمیذاری دهنت واز پشت سر میپیچونی و میذاری....
من خودمو دوست ندارم...این آدمی که شدم رو دوست ندارم....اشک ریختن کاری نمیکنه برام....من امیدی ندارم به درست شدن....
کاش بالا بیارم همه این چند سالو....کاش بالا بیارم از چنج سالگی به بعدمو....نه زیاده...از همون اول اول وجودم....کاش نبودم....چرا منو بدنیا آوردن...چرا من اومدم...من از اون مریم کوچیک تو شکم مامانش متنفرم...ازش کینه دارم...چرا اون موقع که نمیخواستنش نمرد...چرا موند....
میم کاف ۲ ۲

نوع جدید گریه!

من برای خیلیا وقت گذاشتم
خیلی ها رو دوست داشتم
یه تیکه از دلم رو بهشون دادم
چرا هیچی ندیدم....

دلم غصه داره...
تعریف میکنم و حرف میزنم و حرف میزنم...از همه دوستایی که این چند سال یجوری ولم کردن....میخندم و میگم و بغض میکنم و هی بیشتر میخندم...

میگه چجور میخندی و اینا رو میگی؟بازم میخندم تا این بغض بره...

حرفا تو سرم میچرخن و کم پیش میاد اشک بشن...فقط تو مغزم حس میکنم یکی از رگاش متورم میشه و باد میکنه مثل بغض تو گلو و بعد هم آروم میگیره مثل اشک...
میم کاف ۱ ۱

خیلی زوده

خیلی زوده پیر بشی...موهات سفید بشه....

الان ک نشستم و اونور ترم دراز کشیدی تا خستگیتو کم کنی....موهاتو دارم میبینم....ریشت که دونه دونه سفید شده...موهات....
بابا قبلا فقط چند تا سفید بود....الان چی شده...کی اینقد پیر شدی...

اشکام میریزه....من دلم نمیخواد پیر بشی...همون بابای قوی جوون بمون برامون....

چقدر دوست دارم و خودم خبر ندارم...

میم کاف ۵ ۶

شماره نوشت و همه چی نوشت

سلام:)

1-داداشم رفته برای بار nام کچل کرده و اومده خونه کله شو شسته دنبال حوله(هوله) میگرده بعد با خودش میگه هوله نمیخواد و با یه دستمال کاغذی خشکش میکنه و برا خودش میگه موی کچل خوبه راحت شسته میشه راحت خشک میشه و راحت حالت میگیره!

2-از نوشتهای لحظه ای تو تلگرام:

مردی که بچه دوسالشو بخاطر شکستن تی وی اونم اتفاقی شکنجه میده رو باید نابود کرد...تعادل روانی نداره
فک میکنی شکنجش چیه؟؟
آب داغ رو جیشش ریخته...
گریم میاد...
3-امروز بالاخره بعد از چندین وقت با یکی حرف زدم!
چند وقت پیش ازم خواسته بود بهش بگم چمه و پشت گوش انداختم امروز مچمو گرفت و گف همین حالا بنویس برام...نوشتم....(پست رمزدار)
4-خیلی وقت پیش با یه نفر حرف میزدم...از گذشته های دور براش گفتم...از همون موقع ها پیداش نمیشه دیگ...خیلی ناراحت شدم که این همه انرژی گذاشتم برا حرف زدن با کسی که اینقدر بی تفاوت رد شد!
5-فردا معلوم میشه داداشم کجا میفته سربازیش و در اصل معلوم میشه من گوشی میخرم یا نه؟؟!! میارزه امشب تا صب دعا کنم تا صاحب گوشی بشم.نه؟
6-انتخاب واحد با تموم استرساش تقریبا تموم شده!فقط نمیدونم چرا کلاسایی که من گرفتم پر نشدن!!!اگ حذف بشن بازم استرس و مدیرگروه و انتخاب واحد و سیستم گلستان!
7-این چند وقت تو وبای مختلف میخونم که یکی یکی دارن میرن خوابگاه...دوباره میرم برا زندگی نوسانی و مهمون خونه خودمون شدن!!!خوشبختانه مامانم میگه نمیذارمت بری تا بعد محرم و این شده دلیل من برا نرفتن^_^ 
8-به پسرخاله 6سالم  میگم هفته دیگه میرم خوابگاه و دور میشم میگه خب ولش کن نرو...میگم کلاس دارم میگه گولشون بزن نرو...حرف راستو از بچه باید شنید! 
9-این تابستون یکی از دوستای نزدیکم ازدواجید و یکم دیگه هم میره از شهرمون...میشم یه سینگل به تمام معنا دیگه!حتی دوستی ندارم دیگه باهاش برم بیرون!
10- این روزها که هفته ای سه روز میرم ورزش و چهار روز دیگشم پیاده روی یک ساعته...خیلی بهترم حداقل در ظاهر!
11-دیگه نمیخوام از خودم انتظارات زیاد داشته باشم...
+این پست رو چند وقته نوشتم ینی هی میخاستم بنویسم و نمیشد الان اومد بنویسم اینو دیدم ک پیشنویس تکمیلش کردم و الانم انتشار:)
میم کاف ۷ ۲

حرف زدن با فائزه: رمزدار

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
میم کاف
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان