۱ مرداد

سلام

برای یک شب اومدم خوابگاه.هوای اینجا بر خلاف شهر خودم خیلی خوبه.لاقل شب های خنکی داره.اینجا کسی رو نمیشناسم دیگه و از کسایی که هم میشناسم دوری میکنم.

دیشب کم خوابیدم و از صبح زود بیدار شدم تو راه بودم و بعد هم کلی راه رفتن و راه رفتن.زینب رو بعد یک ماه دیدم و حرف زدیم از همه چیز و بیشتر از اینده...حرص خوردیم که امسال تنها میره تهران و من هم نیستم باهاش که با هم همه جا رو بگردیم...

صبح که میخواستم راه بیفتم دلم راضی نبود...پر از حس بد بودم بابت این همه راهی که مجبور بودم بیام ولی همش می ارزید به سردی آب حوض حیاط خوابگاه و هوای خیلی خوبش و سکوت و آرامش اینجا

+باید یه روز تنها که شدم تو خونه از صبح تا شب شجریان گوش بدم 

++کاش میشد بیرون خوابید.یا ساعت ها همین نقطه می موندم

میم کاف ۰ ۳
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان